و اما مقدمه ....

...... ما به عنوان افرادی مهم انتقاد داریم . ما به عنوان افرادی صاحبنظردر امور ازوضع موجود می خواهیم انتقاد کنیم . این چه وضعیه ؟ چرا آقای فلانی این کار رو می کنه ؟ چرا ایشان اون کار رو نکرد ؟

ما به وضع موجود شدیدا معترض هستیم و خواستار تغییر در وضعیت حاضر هستیم . ما شدیدا خواستار برکناری  مدیریت هستیم ، مدیریت حاضر با ضعف مدیریت خود باعث به وجود آمدن این اوضاع شده مدیریت باید برکنار شود ....

ما

ما ....

ما .... ... ( نه اون مایی که صدای گاوه ، این ما )

ما انتقاد داریم

ما ....... حقیقتش این است که ما کاری هم به جز این بلد نیستیم و در کل فقط بلدیم حرف بزنیم

حتی بلد نیستیم یه مقدمه بنویسیم

اللهم عجل لولیک الفرج

**********************************

هنگامی که میخ بر روی پایه ای نصب شد ، هر چه چکش بر آن ضربه وارد کند میخ بیشتر در پایه فرو می رود و محکمتر می شود تا جایی که وجودش کاملا در پایه فانی می شود و دیگر ضربات چکش هیچ تأثیری در آن نمی کند. مومن همانند میخی است که در پایه حق فرو رفته و مصائب و مشکلات به منزله همان چکشی است که پی در پی بر مومن فرود می آید و نتیجه آن بیشتر فرو رفتن مومن در حق و غرق شدن در حق می شود و هرچه ضربه شدیدتر باشد مومن در موضع خود همانند میخ در پایه ، محکمتر و قرص تر می شود ، تا آنجا که ضربات دیگر موثر نمی افتند. البته گاهی مومنین به دلیل ضعفهایی که دارند مانند بعضی از میخها کج می شوند و یا از پایه خارج می گردند و یا به همان اندازه که فرو رفته اند باقی می مانند و این تقصیر میخ است نه پایه ، ضعف اهل حق است ، نه حق

.